گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد اول
[سوره البقرة ( 2): آیه 75 ]...



ص : 178
( أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ ( 75
بعد از آن در بیان قطع طمع ایمان این جماعت، اهل ایمان را اخبار میفرماید که:
أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ: آیا طمع دارید اي مؤمنان اینکه تصدیق کنند این جماعت شما را، در آنچه میگوئید از دعوت به اسلام؟
یا آنکه طمع میکنید که یهودان ایمان آورند به سبب دعوت شما به اسلام؟ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ: و حال آنکه بودند گروهی از
اسلاف ایشان، یعنی آن هفتاد نفر، یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ: شنیدند بیواسطه بشري کلام خدا را در کوه طور، ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما
عَقَلُوهُ: پس تحریف و تغییر دادند آن کلام را بعد از آنکه دانسته و دریافته بودند آن را و متیقن شده و حقیقت آن را بدون شک و
شبهه دریافتند. و چون میان قوم آمدند، گفتند: ما کلام خدا را در امر و نهی شنیدیم، و لکن در آخر فرمود: شما مخیر هستید در
عمل به آن، و باك نداشته باشید در عمل نکردن، وَ هُمْ یَعْلَمُونَ: و حال آنکه ایشان میدانستند که افترا بستند و دروغ گفتند به
خداي تعالی.
از حضرت باقر علیه السلام مروي است که مراد یهودان زمان حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باشند. یعنی این یهودان
معاصر میشنوند تورات را و تحریف کنند آن را، مانند تحریف صفت تو و آیه رجم، و یا تأویل نمایند آن را، و بر وفق میل خود
.«1» تفسیر کنند
و بنابراین مراد آنست که هرگاه پیشوایان این جماعت، این حال را
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 218 )
ص: 179
داشته باشند که بعد از استماع کلام خدا افترا کنند و دروغ گویند، پس جهال که در زمان شما هستند، به طریق اولی افترا و دروغ
گویند.
تنبیه: آیه شریفه دلالت دارد بر آنکه تحریف و تغییر احکام شرعیه الهیه از بزرگترین گناهان و قبیحترین اعمال است، و این شامل
صفحه 114 از 303
بدعتها در فتاوي و قضاوتها و جمیع امور دین نیز میباشد. پس هر کس تحریف کند حکمی از احکام الهیه را و یا تغییر دهد فرعی
از فروعات شریعت حقه اسلامیه را، داخل است در آیه شریفه و عذابی که براي محرفین و مبتدعین مهیا شده، او را شامل خواهد
بود.
در منهج: روزي حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که یهودان بعد از این در مدینه داخل نشوند زیرا از آمدن آنها
فتنه و فساد ظاهر میشود پس بعضی از منافقان یهود اول روز به مدینه میآمدند که ما مسلمان هستیم و آخر روز بازگشته به یاران
:«1» خود میپیوستند خداوند بیان حال آنها را میفرماید
[سوره البقرة ( 2): آیه 76 ]... ص : 179
وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلا بَعْضُ هُمْ إِلی بَعْضٍ قالُوا أَ تُحَ دِّثُونَهُمْ بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ لِیُحَ اجُّوکُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّکُمْ أَ فَلا
( تَعْقِلُونَ ( 76
وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا: و زمانی که ملاقات کنند یهود آنان را که ایمان آوردهاند، یعنی اصحاب پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
را، قالُوا آمَنَّا: گویند ما ایمان آوردهایم مانند شما و تصدیق نمودهایم به آنکه
__________________________________________________
1) مدرك پیشین. )
ص: 180
حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پیغمبري باشد که در تورات بشارت مقدم او را داده و صفاتش را بیان فرموده، وَ إِذا خَلا
بَعْضُ هُمْ إِلی بَعْضٍ: و زمانی که خلوت کنند بعضی از آنان به بعض دیگر که ظاهرا و باطنا کافرند، قالُوا أَ تُحَدِّثُونَهُمْ: گویند کافران
آنها را بر سبیل سرزنش: آیا حدیث میکنید و خبر میدهید اصحاب پیغمبر را، بِما فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ: به آنچه را که مفتوح ساخته و
باز فرموده خدا ابواب دانش آن را بر شما در کتاب شما؟ یعنی از صفات پیغمبر آنها را خبر میدهید، لِیُحَاجُّوکُمْ بِهِ:
تا مخاصمه و محاجه کنند و حجت گیرند بر شما به آن بیانات، عِنْدَ رَبِّکُمْ:
نزد پروردگار شما یعنی احتجاج کنند بر شما به آنچه نازل فرموده پروردگار شما در کتاب تورات و انجیل. أَ فَلا تَعْقِلُونَ: پس چرا
تعقل نمیکنید که اسرار را نباید ظاهر نمود؟ یا خطاب به مؤمنان است، یعنی: اي مؤمنان چرا تعقل نمیکنید در حال این منافقان، و
قطع امید از ایمان ایشان که ایمان نخواهند آورد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 77 ]... ص : 180
( أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ ( 77
شأن نزول: مجاهد نقل نموده: چون حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از جنگ احزاب فارغ، و قصد قلعه بنی قریظۀ نمود،
فرمود: اي علی علیه السلام برو به برکت خدا و یقین بدان که خدا ناصر تو باشد، و زمینها و خانههاي آنان را به من وعده فرموده، و
سوگند یاد کنم که تو را مخذول نگرداند. چون اهل قلعه حضرت علی علیه السلام را دیدند، بسیار ترسیدند.
یکی گفت: آمد شما را صاحب محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، دیگري گفت: رو به شما آورد کشنده عمرو، دیگري از قلعه
آواز داد: قتل علیّ عمروا. قصّم علیّ ظهرا. صار علیّ صقرا. هتک علیّ سترا. ابرم علیّ امرا.
ساعتی مکث، بعد به کنار قلعه آمده زبان به دشنام گشودند. علی
ص: 181
صفحه 115 از 303
علیه السلام فرماید: خواستم برگردم و نگذارم حضرت بیاید و سخنان ناشایسته را بشنود. در این حال حضرت وارد و شنید آنها را،
فرمود: یا اخوة القردة و الخنازیر انّا انزلنا بساحۀ قوم فَساءَ صَ باحُ الْمُنْذَرِینَ. چون این کلام شنیدند، گفتند از کجا دانست که بعضی
اسلاف ما به میمون و خوك مسخ شدند. به یکدیگر نظر و گفتند آیا حدیث کنید ایشان را به آنچه سرّ و راز شما است تا احتجاج
:«1» بر شما نمایند؟ آیه شریفه نازل شد
أَ وَ لا یَعْلَمُونَ: آیا نمیدانند یهودان، أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ: به درستی که خداي تعالی میداند به علم ازلی خود، ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ: آنچه
پنهان میدارند از مخفی داشتن کفر و آنچه آشکارا نمایند از اظهار اسلام یا اخفاي عداوت حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم و اهل ایمان و اظهار مودّت به آنحضرت و مؤمنان یا اخفاي صفات پیغمبر و جلالت ائمه اطهار علیهم السلام و اظهار خلاف
آن؟ نزد اکثر مفسرین معنی آنست که:
آیا یهودان نمیدانند که حق تعالی پنهان و آشکاراي آنها را میداند؟ پس چگونه یکدیگر را در خفیه منع میکنند از گفتن آنچه
زیرا هر که واقعا بداند خداي تعالی داناي پنهان و .«2» حق است، و حال آنکه مقرّند به آن! پس ایشان الزمند به ملامت و سرزنش
آشکار میباشد، باید که خود را به اطاعت اوامر و نواهی الهی آراسته و باطن را از لوث ناپاکی و بیباکی پیراسته گرداند.
تنبیه: آیه شریفه، استفهام تقریري است، (یعنی متکلم، کلام را به صورت استفهام ادا فرماید، براي آنکه از مخاطب اقرار گرفته و به
اقرارش او را ملزم سازد). بنابراین بدین کلام، خداوند به عموم خداپرستان اعلام فرماید که آیا نمیدانند خداي تعالی عالم است به
آنچه پنهان میدارند و آنچه آشکار نمایند؟ و چون موحدین معترف باشند این مطلب را، لذا لازمه اعتقاد آنان بر آنها وارد آید.
حال که میدانید خداي تعالی دانا باشد نهانی
__________________________________________________
. 1) مدرك پیشین، صفحه 219 )
. 2) نقل از تفسیر مجمع البیان، جلد اوّل، صفحه 143 )
ص: 182
و آشکاراي اعمال شما را، پس چگونه خلاف آن از شما ظاهر گردد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 78 ]... ص : 182
( وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ ( 78
وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ: و بعضی از یهودان جماعتی هستند امّی، یعنی ناخوانده و نانویسنده، لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ: نمیدانند کتاب تورات را و
نمیشناسند آنچه در آن میباشد. مراد عوام هستند که علم خواندن و نوشتن ندارند، تا مطلع شوند به احکام تورات، و آنچه در آن
است بر آنها ظاهر شود. و نمیدانند چیزي را، إِلَّا أَمانِیَّ: مگر آرزوهاي خود را، یعنی نیست براي آنها علمی مگر دروغهائی که
میشنوند از مدلّسین، و اعتقادشان اینست که آنچه در تورات میباشد، موافق هوي و مشتهیات نفسانی آنها است. نزد بعضی (استثناء
متصل است) یعنی: نمیدانند کتاب تورات را، مگر آنکه قرائت کنند بدون معرفت معانی و تدبر در آن. وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ: و نیست
ایشان را در آنچه میگویند، مگر آنچه گمان میبرند بدون علم و یقین.
تبصره: آیه شریفه دالّ است بر آنکه جایز نیست تقلید در اصول دین و اعتقادیات از معانی کتاب آسمانی و آنچه طریقه آن به علم
میباشد. و نیز جایز نیست اکتفا نمودن به ظنّ در اصول دیانت. و حق تعالی اتمام حجت بر جمیع مردم در هر عصري تا انقراض
عالم به کتاب الهی فرموده، اگرچه دانا نباشند زیرا تمکن و قدرت دارند بر دانستن عقاید حقه اسلامیه کوتاهی و تقصیر از طرف
خود ایشان است.
صفحه 116 از 303
بعد از آن در تهدید محرّفان کتاب آسمانی و مبدّلان شریعت الهی بیان میفرماید:
ص: 183
[سوره البقرة ( 2): آیه 79 ]... ص : 183
فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا
( یَکْسِبُونَ ( 79
فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ: پس واي و اندوه و حسرت و هلاکت و عقوبت، یا وادي که در جهنم براي کسانی است که
مینویسند کتاب تحریف شده را به دستهاي خود.
در منهج ویل، وادي است در جهنم که چون کافر را در آن اندازند تا چهل سال به قعر آن نرسد.
از سعید بن جبیر نقل است که: اگر تمام کوههاي عالم را در آن اندازند هیچ شود.
چنین مکان براي کسانی است که تغییر و تبدیل دهند کتاب الهی را.
ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ: پس میگویند محرّفین: این کتاب و نوشته از جانب خدا است. گویا سائلی سؤال کند که چرا چنین
کنند، میفرماید: لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلًا: براي این که بدل کنند به آن کلام تحریف شده قیمت کمی را، یعنی به آن تحصیل غرضی از
اغراض دنیوي نمایند. و این قیمت هر چند جلیل باشد، نسبت به عقاب دائمی قلیل است، زیرا این فانی و آن باقی است.
خلاصه علماي یهود براي ریاست و گرفتن رشوه، اوصاف حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را- که در تورات بر این وجه
مروي است: نیکو روي، جعد موي، گندم گون، سیاه چشم، میانه بالا- تغییر دادند و به جاي آن نوشتند: پیغمبر آخر الزمان شخصی
باشد، دراز قامت، ازرق چشم، سفید پوست، فروهشته موي. و به عوام گفتند: پانصد سال بعد مبعوث شود، و این پیغمبر موعود
نیست، به جهت آنکه در شک اندازند.
فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ: پس واي و ویل براي ایشان است از آنچه
ص: 184
نوشته دستهاي ایشان، یعنی کلام محرّف. وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ: و واي برایشان از آنچه کسب میکنند، یعنی رشوه و مال حرام
را. و این جماعت عالما و عامدا اوصاف حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را تغییر دادند و بعد از بعثت پیغمبر، جماعتی
شناختند که این همان پیغمبر موعود و موصوف در تورات است. نزد رؤسا و احبار آمدند، واقعه را گفتند. آنها کتابهاي محرّف را
آوردند، نشان دادند و آنها را گمراه نمودند.
عیاشی از ابی بصیر روایت نموده که فرمود حضرت صادق علیه السلام:
بیرون آمد عبد اللّه پسر عمرو عاص از نزد عثمان، پس ملاقات نمود حضرت امیر المؤمنین علیه السلام را. عرض کرد: بیداري
کشیدیم شب را در امري، امیدواریم خدا ثابت بدارد این امت را. پس حضرت فرمود: هرگز براي من پنهان نباشد آنچه را که
بیداري کشیدید در آن، تحریف کردید و تغییر دادید و تبدیل نمودید نهصد حرف را. سیصد تا را تحریف و سیصد تا را تغییر و
سیصد تا را تبدیل نمودید. پس واي و ویل مر کسانی را که مینویسند نوشته را به دستهاي خود و گویند از جانب خدا است، براي
.«1» آنکه بدل کنند به آن کلام محرّف قیمت کمی را، پس واي بر آنچه نوشتند و واي بر آنچه کسب کردند
تنبیه: آیه شریفه عام است نسبت به هر عصري و هر جماعتی که تغییر و تبدیل دهند کتاب آسمانی و احکام الهی را، یا افترا و دروغ
بندند بر خدا.
بنابراین پس از خاتمیت حضرت پیغمبر اسلام، دیگر پیغمبري مبعوث نخواهد شد تا انقراض عالم. و بعد از نزول قرآن دیگر کتابی
صفحه 117 از 303
از آسمان نازل نخواهد شد. پس واي بر کسانی که معتقد شوند پیغمبري بعد از حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و کتابی
بعد از قرآن مجید آمده و نسبت دهند آن را به خداي تعالی.
__________________________________________________
1) تفسیر برهان، جلد اوّل، صفحه 119 ، حدیث دوّم. )
ص: 185
[سوره البقرة ( 2): آیه 80 ]... ص : 185
( وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ ( 80
وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ: و گفتند یهود به گمان باطل خود: هرگز مسّ نکند و نرسد ما را آتش جهنم، إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً: مگر روزهاي
معدودي، یعنی به مقدار روزهاي محصوره کمی که آن چهل روز ایّام گوساله پرستی است.
حق تعالی ردّ قول آنها فرمود: قُلْ أَتَّخَ ذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً: بگو اي پیغمبر در جواب آنها بر سبیل انکار: آیا گرفتهاید پیمانی از جانب
خدا بر این که زیاده از آنچه میگوئید شما را عذاب نفرماید! و اگر به حسب فرض، عهدي از جانب خدا براي شما باشد، وَ لَنْ
یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ: پس هرگز خلف نفرماید خدا وعده خود را. حاصل آنکه عهد و پیمانی از جانب خدا ندارید تا خلاف عهد و
وعده نفرماید. خیالات فاسد و گمانهاي باطل است که تصور کنید. أَمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ: یا میگوئید یعنی افترا میبندید و نسبت
میدهید بر خدا ما لا تَعْلَمُونَ: آنچه را که نمیدانید. حاصل آیه آنکه: کدام یک از این دو امر حقّ میباشد؟ گرفتن عهد از جانب
خدا یا افتراي بر حضرت سبحان؟ یا (ام منقطعه بمعنی بل) یعنی: بلکه افترا میبندید بر خدا آنچه را که علم به آن ندارید. بعد از آن
حکم کلی را فرماید:
[سوره البقرة ( 2): آیه 81 ]... ص : 185
( بَلی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَۀً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 81
ص: 186
بَلی مَنْ کَسَبَ سَیِّئَۀً: بلی، هر کس کسب کند به سوء اختیار خود صفت قبیحه را که شرك به خدا باشد، وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ: و
فراگیرد به او گناهان او، که فرو رود در معصیت الهی و رجوع نکند به ایمان و توبه، تا بمیرد فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ: پس آن گروه
موصوفه به کفر و شرك ملازمان آتش جهنم باشند چنانچه در دنیا ملازم موجبات عذاب بودند، از کفر و مخالفت، که نتیجه
مکتسبات آنها است. هُمْ فِیها خالِدُونَ: ایشان در آتش جهنّم دائم و باقی هستند که خلاصی از عذاب براي آنها نخواهد بود و
همیشه معذّبند، به سبب کفر و شرك که به سوء اختیار کسب کردهاند.
ممکن است مراد به این جماعت مؤمنین باشند که دائم در معصیت بوده به حدي که ظلمت گناه، قلب او را احاطه کند. در این
صورت عاقبتش وخیم خواهد بود. چنانچه زراره از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده که فرمود: نیست بندهاي مگر آنکه در
قلب او نقطه سفیدي باشد وقتی معصیت کند نقطه سیاهی در آن پیدا شود، اگر توبه کند آن سیاهی برطرف گردد و اگر متمادي در
گناه بوده باشد، آن سیاهی کمکم زیاد شود تا فراگیرد سفیدي را پس در این حال صاحب این قلب هرگز به خیر بازگشت نخواهد
پس مؤمن باید از عاقبت امر اندیشناك باشد. .«1» کرد
بعد از بیان شآمت عاقبت کفار، حسن سعادت اهل ایمان را بیان میفرماید، تا داعی بندگان باشد به ایمان و به جا آوردن اعمال
شایسته:
صفحه 118 از 303
__________________________________________________
1) بحار الانوار، جلد 73 صفحه 334 ، حدیث هفدهم. )
[سوره البقرة ( 2): آیه 82 ]... ص : 186
( وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّۀِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 82
ص: 187
وَ الَّذِینَ آمَنُوا: و آن کسانی که ایمان آوردند، به راستی و درستی، به یگانگی خدا و پیغمبر و آنچه از جانب خدا آورده، از
معتقدات حقّه ایمانیه، با ثابت بودن در آن تا آخر عمر، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ: و بجاي آورند کارهاي شایسته و پسندیده الهیه را،
أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّۀِ: آن گروه متّصف به صفات ایمان و اعمال صالح، ملازمان بهشتند. هُمْ فِیها خالِدُونَ: ایشان در بهشت و نعیم
آن دائم و باقی و همیشگی باشند.
تنبیه: ترتّب عمل صالح بر ایمان، دلالت دارد بر آنکه ایمان مرکب و عمل صالح جزء ایمان باشد، و محقق است که مرکب حاصل
نگردد مگر به تمامی اجزایش. پس ایمان بدون عمل صالح فایده نخواهد داشت، و احادیث در این قسمت بسیار است. از جمله در
امالی طوسی (رضوان اللّه علیه) از حضرت باقر علیه السلام مروي است که فرمود: عرض شد به حضرت امیر المؤمنین علیه السلام
.«1» کسی که شهادت دهد به وحدانیت الهی و رسالت حضرت رسالت پناهی، مؤمن باشد؟ فرمود: پس کجاست واجبات خدا
الخ). ) «2» و در فرمایش دیگر فرمود: اگر ایمان کلام و قول تنها بودي، هر آینه روزه و نماز و حلال و حرام نازل نشدي
__________________________________________________
1) اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، جلد 2 صفحه 33 حدیث دوّم. )
2) اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، جلد 2 صفحه 33 حدیث دوّم. )
ص: 188
[سوره البقرة ( 2): آیه 83 ]... ص : 188
وَ إِذْ أَخَ ذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِیمُوا
( الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلًا مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ ( 83
وَ إِذْ أَخَ ذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ: و یاد بیاورید زمانی را که فرا گرفتیم پیمان بنی اسرائیل را. گرچه آیه نسبت به بنی اسرائیل است،
لکن مفادش عام است تمام امّت پیغمبر را. لا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ: اینکه بندگی و ستایش نکنید مگر ذات یگانه خداي را زیرا سزاوار
پرستش و ستایش، ذات سبحانی است، به برهان عقل. چون که اصول کلیه نعم ظاهره و باطنه و دنیویه و اخرویه، تماما از جانب
منعم حقیقی و فیّاض علی الاطلاق، قادر متعال باشد و بر هر ذي شعوري ستایش و سپاس داري چنین منعمی لازم باشد، به حکم
عقل، وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً: و نیکوئی کنید به پدر و مادر، نیکوئی کردنی یعنی رأفت و شفقت و دعاي خیر و انفاق در حق آنها
منظور دارید.
در کتاب کافی از حضرت صادق علیه السلام مروي است که فرمود:
چه منع کند مردي از شما را این که نیکوئی کند پدر و مادر خود را، زنده باشند یا مرده؟ نماز گزارد از جانب آنها، و صدقه دهد از
طرف ایشان، و حج نماید به نیابت ایشان، و روزه بدارد براي ایشان. پس میباشد آنچه بجا آورد براي ایشان، و براي او هم مثل آن
.«1» باشد. پس زیاد فرماید خداوند عز و جل به نیکوئی و صله او خیر بسیاري
صفحه 119 از 303
وَ ذِي الْقُرْبی و نیز نیکوئی نماید به خویشان پدري و مادري، وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ: و همچنین نیکوئی نمائید به یتیمان بیپدر که
بالغ نشدهاند، و بیچارگان به صله و احسان و انعام و عطوفت و رأفت.
حضرت نبوي « والدین » تبصره: تأویل آیه شریفه- در تفسیر برهان از حضرت امام حسن عسکري علیه السلام مروي است که مراد از
و حضرت علوي علیه السلام است، به دلیل فرمایش حضرت پیغمبر صلّی اللّه
__________________________________________________
.( 1) اصول کافی کتاب الایمان و الکفر، باب البرّ بالوالدین، حدیث 7 (جلد 2 صفحه 159 )
ص: 189
و احسان به ایشان اطاعت و فرمانبرداري ایشان است. و ذي القرباي حقیقی .«1» علیه و آله و سلّم که فرمود: انا و علیّ ابوا هذه الامّۀ
ائمه هدي علیهم السلام، و یتاماي حقیقی کسانی که امام آنها غائب و دسترسی به او نداشته باشند. و مساکین حقیقی شیعیان و
دوستان آل محمدند. پس احسان به ذوي القربی مودّت و محبت و پیروي سیره ایشان، و احسان به یتامی رساندن احکام الهی به آنها
و ارشاد جاهلان و تنبیه غافلان، و احسان به مساکین رعایت حقوق آنها و مواسات با ایشان است.
وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً: و امر فرمودیم که بگوئید عامه مردم را گفتار نیکو، یعنی با خلق خدا خوشخوئی نمائید و به درشتی رفتار
مکنید.
عیاشی از حضرت باقر علیه السلام روایت نموده در این آیه شریفه قولوا للنّاس احسن ما تحبّون ان یقال لکم، فانّ اللّه یبغض اللّعان
بگوئید مردمان را آنچه » : یعنی .«2» السّبّاب الطّعّان علی المؤمنین المتفحّش السّائل الملحف و یحبّ الحلیم الحییّ العفیف المتعفّف
دوست دارید بگوئیند براي شما، پس به درستی که خدا دشمن دارد لعن کننده دشنام دهنده طعن زننده بر مؤمنین را، و دشمن دارد
فحش دهنده و سائل اصرار کننده را، و دوست دارد بردبار با شرم عفیف متعفف را که بازدارد نفس خود را از محرّمات و سؤال از
.« مردم
وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ: و امر فرمودیم بپاي دارید نماز را و بجا آورید آن را با شرایط معینه، وَ آتُوا الزَّکاةَ: و بدهید زکات را بر وجهی که
امر شدهاید.
ابن عباس گوید مراد به زکات در اینجا نسبت به بنی اسرائیل است و قربانی باشد که علامت قبولی آن آتشی بود که از آسمان
میآمد و آن را میسوزانید.
ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْکُمْ: پس پشت کردید و اعراض نمودید از این
__________________________________________________
[...] . 1) تفسیر برهان، جلد اوّل صفحه 121 ، حدیث 13 )
2) مدرك پیشین، حدیث هشتم. )
ص: 190
میثاق، مگر اندکی از شما. مراد کسانیاند که باقی بودند بر عهد تا زمان نسخ شریعت آنان و ایمان آوردند به پیغمبر آخر الزمان
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم. وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ: و حال آنکه شما اعراض کننده هستید از وفاي به عهد و اطاعت احکام و فرامین الهی یا
اعراض کننده هستید از حکم تورات که در متابعت حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میباشد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 84 ]... ص : 190
( وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ( 84
صفحه 120 از 303
وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ: و یاد بیاورید اي بنی اسرائیل زمانی را که فراگرفتیم پیمان شما را از اسلاف شما، و بر آنها عهد بستیم که: لا
تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ: نریزید خونهاي هم دینان خود را که به منزله نفس شما هستند در اتحاد دیانت و ایمان، وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ
دِیارِکُمْ: و بیرون نکنید هم دینان خود را از شهرهایتان. حاصل آنکه متعرض هم دینان خود نشوید به کشتن و اخراج از وطن یا
مرتکب نشوید چیزي را که موجب قتل و اخراج شما گردد از شهر خود یا بجا نیاورید فعلی را که موجب عقوبت اخروي و عذاب
دائمی گردد، زیرا قتل حقیقی این است. و مرتکب نشوید امري را که منع سازد شما را از سعادت ابدي و نعیم اخروي، زیرا اخراج و
جلاي حقیقی همین باشد. ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ: پس اقرار کردید قبول میثاق را و به لزوم آن معترف شدید، وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ: و حال آنکه شما
گواهی میدهید بر آن.
بعد از آن در بیان شکستن پیمان آنها میفرماید:
ص: 191
[سوره البقرة ( 2): آیه 85 ]... ص : 191
ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُساري تُفادُوهُمْ وَ هُوَ
مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ
( الْقِیامَۀِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ( 85
ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ: پس شما آن گروهید که بعد از گرفتن عهد، پیمان را شکستید، مانند اسلاف خود. تَقْتُلُونَ أَنْفُسَ کُمْ: میکشید اهل
دین خود را چنانچه آنها میکشتند وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ: و بیرون میکنید جمعی از اهل دین خود را از شهرهاي ایشان
تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ:
در حالی که پشتیبان هم شوید بر قوم مغلوب شده و یاري هم کنید در کشتن و اخراج آنها، بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ: به مخالفت فرمان من و
دشمنی با آنان.
وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُساري تُفادُوهُمْ: و اگر بیایند شما را اسیران بنی اسرائیل، فدائی دهید ایشان را به عوض اسیران خود، یعنی اسیر خود را
میگیرید و به عوض اسیر از دشمن میدهید و قوم خود را از شهر بیرون میکنید وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ: و حال آنکه حرام
شده بر شما بیرون کردن آنان به حکم میثاق. أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ: آیا ایمان میآورید به بعض احکام تورات که فدیه اسیران
است، وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ: و کافر میشوید به بعض دیگر که آن قتل و اخراج است که حرمت آن را تصدیق نمیکنید؟
فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ: پس نیست جزاي کسی که بجا آورد آن را از شما- که ایمان به بعض و کفر به بعض باشد- إِلَّا
خِزْيٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا: مگر خواري و رسوائی در زندگانی دنیا.
ص: 192
چنانچه بعد از محاصره لشکر اسلام قلعه ایشان را مدت بیست و پنج روز، ملجأ شده، به امر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سعد
بن معاذ حکم شد و حکم نمود به کشتن مردان و اسیري زنان. چنان کردند و بعد از آمدن به مدینه چند خندق کندند، و حضرت
امیر علیه السّلام را فرمود تا آنها را گردن زند و در خندق بریزد. حیّ بن اخطب و کعب بن اشرف را دست بسته به گردن، خدمت
حضرت آوردند. فرمود: اي حیّ هر که را خدا مخذول فرماید، چنین باشد. و به حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود:
کشته شد شریف به دست شریف. و آنها را کشتند و زنان و اطفال آنها را اسیر و اموال آنها را قسمت نمودند. این است خواري دنیا.
و اما خزي در آخرت: وَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ یُرَدُّونَ: و روز قیامت باز گردانیده شوند، إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ: به سوي سختترین عذاب که آتش
جهنم است. و یکی از علامات شدت عذاب، دوام و زیاد شدن آن است در هر ساعت. و این شدت و صعوبت عذاب به سبب شدت
صفحه 121 از 303
کفر و طغیان آنها بود در مخالفت، که به سوء اختیار کفر را بر ایمان و معصیت را بر طاعت اختیار، و به هیچ وجه هدایت نیافتند و
به کفر باقیماندند. لا جرم به عذاب سخت مبتلا شدند.
وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ: و نیست خداوند غافل از آنچه میکنید، از نقض عهود و سایر معاصی. این تأکید و وعید است، یعنی حق
تعالی از افعال شنیعه و اقوال قبیحه بندگان غافل نیست و همه را بر وفق کردار و گفتار ناصواب و باطل پاداش خواهد داد.
تنبیه: در آیه شریفه اشاراتی است:
اولا- پشتیبانی و اعانت بر معاصی، حرام و مورد غضب الهی باشد.
ثانیا- تهدید است نسبت به عموم کسانی که بعض احکام الهی را ایمان آورند و عمل کنند، و بعض دیگر را کافر شوند و قبول
نکنند، یعنی آنچه به حسب ظاهر فایده خود را تصور کنند، به جاي آرند و هر چه به خیال فاسد خود نفع نبینند، قبول ننموده منکر
شوند. بنابراین رسوائی در دنیا و
ص: 193
عذاب شدید آخرت براي آنها باشد.
ثالثا- خاتمه آیه شریفه آگاهی است بندگان را به آنچه صادر شود از آنها، از افعال و اقوال، از کلّی و جزئی و نهانی و آشکارا،
خداي تعالی غافل نخواهد بود و علم ازلی الهی به آن محیط میباشد، و موافق آن از خیر و شر و طاعت و معصیت، جزا و پاداش به
عدل مرحمت فرماید.
[سوره البقرة ( 2): آیه 86 ]... ص : 193
( أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ ( 86
أُولئِکَ الَّذِینَ: آن جماعتی که معاهده با پیغمبران را شکستند، کسانیند که: اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ: تبدیل نمودند زندگانی
پست فانی دنیا را به مقابل نعمت باقی آخرت، و عوارضات دنیا را بر مثوبات عقبی اختیار کردند، و مستوجب شدند عقاب دائم را.
فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ: پس سبک گردیده نشود از ایشان عذاب، نه در دنیا به نقص جزیه و نه در آخرت به تخفیف عقاب جهنم،
وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ: و نه ایشان یاري کرده شوند، یعنی ناصر و معینی در دفع عذاب براي آنها نخواهد بود.
تبصره: آیه شریفه دال است بر آنکه هر که تبدیل نماید دنیا را به عوض آخرت، و غفلت او را دریابد، لا جرم به عقوبت گرفتار
آید.
محدث نوري در مستدرك از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که فرمود: شرار النّاس من باع آخرته بدنیاه و
یعنی: بدترین مردمان کسی است که بفروشد و تبدیل کند آخرت خود را به دنیاي خود، .«1» شرّ من ذلک من باع آخرته بدنیا غیره
و بدتر از این کسی است که بفروشد
__________________________________________________
1) مستدرك الوسایل، جلد ثانی صفحه 325 (کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس، باب 52 ، حدیث سوّم). )
ص: 194
آخرت خود را به دنیاي غیر. و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه فرماید: انّ الدّنیا و الاخرة عدوّان متقابلان و سبیلان
مختلفان، فمن احبّ الدّنیا و تولّاها ابغض الاخرة و عاداها، و هما بمنزلۀ المشرق و المغرب، و ماش بینهما کلّما قرب من واحد بعد من
.«1» الاخر و هما بعد ضرّتان
به درستی که دنیا و آخرت دو دشمن متقابل و دو راه مختلفاند. » : یعنی
صفحه 122 از 303
پس هر که دوست دارد دنیا را و اظهار کند دوستی آن را، دشمن دارد آخرت را و آثار دشمنی او ظاهر شود. و این دو نزد عاقل
هوشمند به منزله مشرق و مغرب هستند، و راه رونده بین این دو، هر زمانی که نزدیک شود به یکی، دور شود از دیگري. و دنیا و
پس زنهار تا فریب دنیا «. آخرت مانند دو زن باشند در حباله یک شوهر، که وجود یکی مضرّت دیگري است، در غایت ضرر
نخوري و آخرت را به دنیا نفروشی، و به ریسمان او به چاه هلاکت فرو نروي، که دنیا دشمن خدا و دوستان خدا، و سرائی است
بیقدر و وفا.
اگر دنیا را بقدر بال پشهاي نزد خدا قدر بودي، هر آینه کافر را از آن » : و حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود
«. شربت آبی مرحمت ننمودي
بعد از آن در بیان ارسال رسل و انزال کتب و کفران در مقابل آنان میفرماید:
__________________________________________________
. 1) نهج البلاغه، حکمت 103 )
[سوره البقرة ( 2): آیه 87 ]... ص : 194
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَیْنا عِیسَ ی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا
( تَهْوي أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ ( 87
ص: 195
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ: و هر آینه بتحقیق عطا فرمودیم موسی علیه السّلام را کتاب تورات که جامع احکام شریعت ایشان است. وَ
قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ: و در عقب موسی فرستادیم پیغمبرانی را، مانند:
اشموئیل، شمعون، داود، سلیمان، ارمیا، عزیر، حزقیل، الیاس، یونس، زکریا، یحیی علیهم السّلام و غیر ایشان که تمام تابع شریعت
حضرت موسی علیه السّلام بودهاند. وَ آتَیْنا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ: و عطا فرمودیم عیسی علیه السّلام پسر مریم را نشانههاي روشن و
معجزات ظاهره که مصدق نبوت او بود مانند: زنده نمودن مردگان و شفا دادن کور و برص را و اخبار به مغیبات، و همچنین انجیل
که متضمن آیات مبینه است میان حلال و حرام و حق و باطل به او مرحمت فرمودیم. وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ:
و تأیید فرمودیم و قوت دادیم عیسی علیه السّلام را به روح پاك و پاکیزه از مسّ شیطان. یا تأیید فرمودیم او را به روح القدس که
مراد جبرئیل باشد.
نکته: وجه تسمیه جبرئیل به روح القدس به جهت آن است که:
جبرئیل زنده کننده ادیان است به آنچه از جانب حق تعالی به انبیاء نازل فرموده از کتابهاي آسمانی و سایر بینات، همچنان که
ارواح زنده کننده ابدان میباشند، و تخصیص حضرت عیسی علیه السّلام به جبرئیل با آنکه او مؤید جمیع انبیاء بوده به جهت آن
است که در جمیع احوال از کوچکی تا بزرگی با او بوده یا آنکه تسمیه عیسی علیه السّلام به اسم روح و اضافه به قدس به سبب آن
است که حق تعالی تکریم او فرموده و او را از محض روح خلق نموده، بدون واسطه پدر، و لذا نسبت به خود داده که روح اللّه
باشد به جهت کرامت و تقرب و اختصاص او به او سبحانه و تعالی. این اضافه را در لسان عرب اضافه تشریفی گویند، مانند: بیت
اللّه و ناقۀ اللّه.
حاصل آنکه حق تعالی میفرماید: اي بنی اسرائیل ما پیغمبران را با
ص: 196
معجزات ظاهره و آیات بینه فرستادیم. أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ: آیا پس در مقابل این نعمت چنین کنید که هرگاه بیامد شما را رسول
صفحه 123 از 303
و فرستاده ما، بِما لا تَهْوي أَنْفُسُکُمُ: به آنچه دوست نمیداشت آن را نفسهاي شما و سخن او موافق هواي نفس و مشتهیات شما نبود،
اسْتَکْبَرْتُمْ: تکبر و سرکشی نمودید و اوامر ایشان را اطاعت نکردید. فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ: پس جمعی را تکذیب نمودید، مانند: حضرت
عیسی علیه السّلام و حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ: و گروهی را کشتید مانند: حضرت یحیی و زکریا
علیه السّلام و غیر ایشان. در حقیقت کفران نعمت رسل و کتب را کردید، و حال آنکه باید البته در ازاء این عطیه الهیه، اطاعت و
انقیاد ایشان را بنمائید.
تبصره: آیه شریفه اشعار است به امت مرحومه که بنی اسرائیل چون فرمایشات انبیاء را موافق با مشتهیات نفسانی خود ندانسته لذا
تکبر ورزیده و در مقام مدافعه برآمده بعضی را تکذیب و جمعی را کشتند، لکن شما امت مرحومه چنانچه فرامین الهیه و احکام
نبویه و آیات قرآنیه، مخالف با مشتهیات شما باشد، مبادا استکبار ورزید یا تکذیب نمائید. زیرا تکبر یا تکذیب نسبت به آیات قرآن
و احکام شریعت پیغمبر آخر الزّمان صلّی اللّه علیه و آله و سلّم موجب کفر و مورد سخط و غضب حضرت رحمان واقع خواهد شد.
[سوره البقرة ( 2): آیه 88 ]... ص : 196
( وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا ما یُؤْمِنُونَ ( 88
چون حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یهودان را به دین اسلام دعوت فرمود امتناع نمودند، وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ: و گفتند
دلهاي ما غلاف است، یعنی حجاب، قلوب ما را فرا گرفته از این جهت آنچه بر ما میخوانی و میآوري ما نمیفهمیم و درکت
نمیکنیم. حق تعالی رد قول
ص: 197
آنها فرمود: بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ: نه چنان است که میگویند، بلکه قلوب آنان مخلوق است بر فطرت ایمان و تمکین از قبول حق،
لکن حق تعالی دور فرموده و رانده است ایشان را از رحمت و لطف و توفیق خود، و مخذول نموده ایشان را به سبب کفر و انکار
آنان با وجود آیات دالّه بر وجوب ایمان و ظهور معجزات بر حقانیت رسول حضرت سبحان لذا به سوء اختیار خود را از ایمان
محروم ساختند. فَقَلِیلًا ما یُؤْمِنُونَ: پس کم هستند آنان که ایمان میآورند، یا کم است آنچه را که ایمان میآورند، یعنی از بیشتر آن
اعراض نمودند.
تبصره: بدان که آیه شریفه دال است بر آنکه کفر، فعل بنده است به اشاراتی:
اولا- اگر چنانچه کفر فعل خدا میبود، اسناد به ایشان ندادي.
ثانیا- آنکه مستحق لعن نشدندي.
ثالثا- اگر نعوذ باللّه خدا بندگان را کافر گرداند و در آخرت هم به سبب کفر آنها را معذب سازد، نهایت ظلم خواهد بود و حال
آنکه در شأن قیامت فرموده: لا ظُلْمَ الْیَوْمَ: روز قیامت که پاداش و جزاي اعمال بندگان داده شود به هیچ فردي ظلم نخواهد شد و
هر یک مطابق عمل خود از ایمان و کفر و خیر و شر جزا خواهند یافت، پس محققا کفر، فعل بنده است که مستحق عذاب شوند.
رابعا- آیات قرآنی بعضی مصدق بعض دیگرند بنابراین آیه شریفه:
وَ لا یَرْضی لِعِبادِهِ الْکُفْرَ: صریح است بر آنکه خداي تعالی راضی نیست و نخواسته است کفر را براي بندگان، لکن چون بنده بسوء
اختیار خود موجبات کفر را فراهم گرداند، خدا جلوگیري از او نفرماید، زیرا در این صورت ایمان، اجباري، و نقض غرض الهی، و
منافات با تکلیف میباشد، و لذا منع از کفر ننماید تا ایمان و کفر بالاختیار باشد.
ص: 198
صفحه 124 از 303
[سوره البقرة ( 2): آیه 89 ]... ص : 198
وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَۀُ اللَّهِ
( عَلَی الْکافِرِینَ ( 89
وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ: و زمانی که آمد ایشان را کتابی از جانب خدا که قرآن باشد، مُ َ ص دِّقٌ لِما مَعَهُمْ: تصدیق کننده و
موافق است مر آن چیزي را که با ایشان است، یعنی تورات که در اصول دین از توحید و نبوت و معاد و غیر آن با هم متحد باشد
ایمان نیاوردند، وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ: و حال آنکه بودند پیش از آمدن قرآن، یَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا: طلب فتح و نصرت میکردند
در موقع اضطرار به قرآن و پیغمبر آخر الزمان بر آنان که کافر شدند از مشرکان عرب. و سبب آن بود که هرگاه کفار عرب قصد
بار خدایا :«1» یهود کردندي و کار برایشان سخت شدي، دستها برداشته میگفتند: اللّهمّ انصرنا بنبیّ آخر الزّمان المنعوت فی التّوریۀ
نصرت فرما ما را به حق پیغمبر آخر الزمان که وصف او در تورات است.
عیاشی از اسحق بن عمار روایت نموده که از حضرت صادق علیه السّلام از این آیه سؤال نمودم، فرمود: جماعتی بودند میان
حضرت عیسی علیه السّلام و حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میترسانیدند بت پرستان را به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم، و میگفتند: هر آینه البته البته خارج میشود پیغمبري، و هر آینه البته البته میشکند بتهاي شما را، و البته هر آینه بجا میآورد
.«2» به شما آنچه را که ما بجا آوردیم
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، جلد اوّل، صفحه 333 )
2) تفسیر صافی، جلد اوّل، صفحه 159 ، بنقل از کافی. )
ص: 199
پس چون رسول خدا مبعوث شد، کافر شدند به آن حضرت چنانچه میفرماید: فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا: پس زمانی که آمد ایشان را
آن چیزي که شناخته بودند در تورات از حق که حضرت خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و قرآن باشد، کَفَرُوا بِهِ: کافر شدند به آن
به جهت حسد یا ترس قوّت ریاست پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و عالما عامدا کفر را بر ایمان و دنیا را بر آخرت اختیار
کردند. فَلَعْنَۀُ اللَّهِ عَلَی الْکافِرِینَ: پس لعنت خدا و دوري از رحمت او بر کفار است که به علم خود رفتار نکردند و انکار ورزیدند.
تنبیه: مراد از لعنت خدا که در قرآن فرموده بر دو قسم است: اول- دوري از رحمت واسعه، و این در حق کافر میباشد مانند آیه
شریفه که فرماید: دوري از رحمت الهیه ثابت است براي کفار ابد الاباد که هیچ وقت پرتو فیض رحیمیه الهیه، شامل آنها نخواهد
شد. دوم- مراد از لعنت، دوري از مقام و درجه رفیع میباشد، چنانچه فرماید: لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ: یعنی کرامت و رفعت مقامی
که صادقین نزد خدا دارند، دور است از کاذبین به سبب صفت دروغ.
[سوره البقرة ( 2): آیه 90 ]... ص : 199
بِئْسَ مَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلی غَضَبٍ وَ لِلْکافِرِینَ
( عَذابٌ مُهِینٌ ( 90
چون یهود دنیا را بر دین اختیار کردند و به سبب ریاست دنیویه عذاب اخرویه را براي خود فراهم نمودند، حق تعالی مذمت ایشان
میفرماید:
بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ: بد است آن چیزي که فروختند و بدل کردند
صفحه 125 از 303
ص: 200
به آن نصیب و بهره نفسهاي خود را، یعنی بد معاملهاي کردند که فروختند جان خود را به آتش ابدیه، أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً:
به سبب این که کافر میشوند به آنچه نازل فرموده است به حق، یعنی قرآن، از روي حسد و طغیان و کراهت دارند و نمیخواهند،
أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْ لِهِ: این که نازل میفرماید خدا کتاب و وحی را از فضل و بخشایش خود، عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ: بر آن کس
که خواهد از بندگانش که قابلیت و سزاوار مقام رسالت باشد، یعنی حضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم.
چون آنها میخواستند این پیغمبر از بنی اسرائیل باشد، لذا کراهت داشتند از این که چرا پیغمبر از عرب فرستاده، لذا کافر شدند و
ایمان به آن حضرت نیاوردند.
فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلی غَضَبٍ: پس بازگشتند به خشمی از خدا بر خشمی دیگر: یکی به سبب کفر، و دیگر به جهت حسد بر افضل اخلاق
که حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم باشد. و یا اول بواسطه انکار عیسی علیه السّلام و انجیل، و دوم به جهت پیغمبر و
قرآن. یا آنکه اول به سبب آنکه عزیر را پسر خدا دانستند، و دوم به جهت کفر به حضرت پیغمبر. یا اول به سبب تحریف تورات، و
دوم بواسطه انکار حضرت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم. و ممکن است تکرار به جهت تأکید باشد در لزوم. وَ لِلْکافِرِینَ
عَذابٌ مُهِینٌ: و از براي کفار عذابی است خوار کننده، یعنی عذابی که ذلیل و پست کند آنان را به خلاف عذاب مؤمن عاصی، چه
آن سبب پاك شدن او است از گناهان.
[سوره البقرة ( 2): آیه 91 ]... ص : 200
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُ َ ص دِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ
( مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ( 91
ص: 201
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ: و زمانی که گفته شود مر یهود را، آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ:
ایمان بیاورید به آنچه خدا نازل فرموده، یعنی تصدیق قرآن نمائید، قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا: گویند در جواب: ایمان میآوریم به
آنچه نازل شده بر ما یعنی تورات، وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ: و کافر میشوند به آنچه غیر کتاب ایشان است. وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ:
و حال آنکه این قرآن حق و از جانب حق نازل شده در حالتی که تصدیق کننده و موافق است مر آنچه با ایشان است یعنی کتاب
تورات. حاصل آنکه چون تصدیق ننمودند قرآن را که مصدق تورات است، پس بنابراین به تورات هم ایمان نیآوردهاند. بعد از آن
بر سبیل اعتراض بر قول آنها میفرماید: قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ: بگو اي پیغمبر در جواب آنها اگر ایمان به تورات دارید،
پس چرا میکشتید پیغمبران خدا را پیش از این زمان، إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ اگر بودید از ایمان آورندگان به تورات، زیرا تورات منع
نموده این امر قبیح را اگر ایمان شما به تورات راست و درست بودي، کشتن پیغمبران از شما صادر نشدي.
تبصره: اسناد قتل انبیاء به یهودان زمان حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به جهت آنست که ایشان راضی بودند به اعمال
سابقین خود و عازم به مثل آن، و هر که راضی به فعل قومی باشد، در وبال با آنها شریک است و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام
راضی .«1» در نهج البلاغه فرماید: الرّاضی بفعل قوم کالدّاخل فیه معهم و علی کلّ داخل فی باطل إثمان: اثم العمل به و اثم الرّضا به
شونده به کار جماعتی از خیر و شر، مانند داخل شونده در آن کار است با ایشان، یعنی شریک است با ایشان در نفع و ضرر آن. و
بر هر داخل شونده در باطل دو گناه است: گناه بجا آوردن، و گناه خشنودي او به آن که عمل قلب است.
__________________________________________________
. 1) نهج البلاغه، حکمت 154 )
صفحه 126 از 303
ص: 202
[سوره البقرة ( 2): آیه 92 ]... ص : 202
( وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ ( 92
وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسی بِالْبَیِّناتِ: و هر آینه بتحقیق آمد شما را موسی علیه السّلام به نشانههاي روشن و معجزات هویدا که آیات نه
گانه باشد. ثُمَّ اتَّخَ ذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ: پس فرا گرفتید گوساله را به خدائی و پرستش بعد از رفتن موسی به کوه طور. وَ أَنْتُمْ
ظالِمُونَ: و حال آنکه شماها ستم نمودید به نفس خود به سبب پرستش گوساله، یا به اخلال نمودن به آیات الهی. این آیه نیز براي
ابطال قول ایشان است که میگفتند: ما ایمان آوردیم به آنچه بر ما نازل شده از تورات و تنبیه بر این که طریقه آنها با حضرت خاتم
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم همان طریقه اسلاف آنها است با حضرت موسی علیه السّلام که با مشاهده آیات، مخالفت مینمودند
پس بنابراین تکرار نخواهد بود.